جدول جو
جدول جو

معنی نقاره خانه - جستجوی لغت در جدول جو

نقاره خانه
جایی که طبل و کوس و کرنا بنوازند، محل مخصوصی بر فراز سردرهای بلند که در آنجا هنگام اذان شام و سحر به مناسبت اجرای مراسم و تشریفات طبل و سرنا بزنند
تصویری از نقاره خانه
تصویر نقاره خانه
فرهنگ فارسی عمید
نقاره خانه
(نَ رِ نِ)
دهی است از دهستان بویراحمد سرحدی بخش کهکیلویۀ شهرستان بهبهان، در 10هزارگزی جنوب غربی سی سخت، در منطقۀ کوهستانی سردسیری واقع است و 150 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه کبک کیان تأمین می شود. محصولش غلات و برنج و لبنیات و پشم و شغل اهالی زراعت و حشم داری و قالی بافی و جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
نقاره خانه
(نَ / نَقْ قا رَ / رِ نَ / نِ)
نقارخانه. جائی که در آن نقاره زنند. رجوع به نقارخانه شود.
- امثال:
شتر نقاره خانه است، نظیر: بیدی نیست که ازاین بادها بلرزد، گوشش از این حرفها پر است، پروائی ندارد
لغت نامه دهخدا
نقاره خانه
کاسه گاه تبیره خانه محلی واقع در بلندی که از آن هر صبح (قبل از طلوع آفتاب) و هر شام (بعد از غروب خورشید) دهل و کوس و کرنا و نقاره وغیره نوازند. در این مورد دیولافوا نوشته است: نقاره چیان با آن کرناهای بلند قبل از طلوع آفتاب و بعد از غروب آن در بالای عمارت خانه برسم نیاکان باستانی خود بافتاب که بزرگترین نماینده قوای زنده طبیعت استسلام میدهند. از قدیم در پایتخت و شهرهای بزرگ ایران نقاره خانه وجود داشته و تا چندی پیش هنگام غروب در نقاره خانه (سر درباغ ملی تهران) نیز نقاره میزدند
فرهنگ لغت هوشیار
نقاره خانه
((~. ن))
جای مخصوص بر بالای سردرهای بلند که هر صبح و شام در آنجا نقاره می نواختند
فرهنگ فارسی معین
نقاره خانه
نام تپه ایست در سمت چپ رودخانه هزار واقع در لار قصران
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نَ رِ نِ)
دهی است از دهستان خسروآباد شهرستان بیجار. در 24 هزارگزی شمال غربی خسروآباد، در منطقۀ تپه ماهور سردسیری واقع است و 165 تن سکنه دارد. آبش از چشمه تأمین می شود. محصولش غلات و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و گله داری و جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(رَ / رِ نَ / نِ)
آن جای از حمام های عمومی که در آن واجبی میکشند. واجبی خانه. (یادداشت مؤلف). رجوع به نوره کش خانه شود
لغت نامه دهخدا
(نَ قا / نَقْ قانَ / نِ)
جائی که در آن نوبت نوازند. (آنندراج). جائی که در آن روزی دو مرتبه نوبت می زنند. (ناظم الاطباء). نقاره خانه. رجوع به نقاره خانه شود
لغت نامه دهخدا
(نَ رِ)
دهی است از دهستان شهرنو بالاولایت باخرز بخش طیبات شهرستان مشهد، در60هزارگزی شمال غربی طیبات، در جلگۀ معتدل هوائی واقع است و 260 تن سکنه دارد. آبش از قنات تأمین می شود. محصولش غلات و بنشن و شغل اهالی زراعت و مالداری وقالیچه بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
محلی واقع در بلندی که از آن هر صبح (قبل از طلوع آفتاب) و هر شام (بعد از غروب خورشید) دهل و کوس و کرنا و نقاره وغیره نوازند. در این مورد دیولافوا نوشته است: نقاره چیان با آن کرناهای بلند قبل از طلوع آفتاب و بعد از غروب آن در بالای عمارت خانه برسم نیاکان باستانی خود بافتاب که بزرگترین نماینده قوای زنده طبیعت استسلام میدهند. از قدیم در پایتخت و شهرهای بزرگ ایران نقاره خانه وجود داشته و تا چندی پیش هنگام غروب در نقاره خانه (سر درباغ ملی تهران) نیز نقاره میزدند
فرهنگ لغت هوشیار
اداره ای در دربار قاجاریه که نظارت خرید و حفظ ارزاق را بعهده داشت دار النظاره
فرهنگ لغت هوشیار
درواخ خانه جایی که ناقهان در آن استراحت کنند خسته خانه (معمول ترکیه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نقاش خانه
تصویر نقاش خانه
نگار خانه
فرهنگ لغت هوشیار
نقاش خانه: چینی خانه اش رشک نگار خانه چین و خطا مینمود، بتخانه، خانه ای که بنقش و نگار آراسته باشد، یا نگارخانه چینی . نگارستان
فرهنگ لغت هوشیار
نوره در فارسی اژه، نشان ستور، جادوگر: زن اژه خانه اژه آمیزه آهک و زرنیخ است که برای ستردن موی به کار میرود محلی در حمامها که مردم در آن نوره بکار برند: واجبی خانه
فرهنگ لغت هوشیار